چالش های سنجش تاب آوری
باشگاه تاب آوری؛ انعکاس دهنده فعالیتها و اقدامات تخصصی کارگروه تاب آوری در رسانه مددکاری اجتماعی ایرانیان
چالش های سنجش تاب آوری| یادداشت اختصاصی از بهناز کازرونی زند | دانش پژوه دکتری تخصصی روانشناسی دانشگاه فردوسی مشهد، مترجم و عضو تیم تخصصی تاب آوری در انجمن ازدواج و خانواده کشور
چالش های سنجش تاب آوری: انسانها معمولاً در طول زندگی خود با مشکلات و چالشهای گوناگونی مواجه هستند که از اتفاقات روزمره تا وقایع اصلی زندگی متفاوت است. بنانو و مانچینی (۲۰۰۸) خاطر نشان کردند که اکثر افراد در طول زندگی خود حداقل یک رویداد بالقوه آسیب زا (PTE) را تجربه میکنند. اصطلاح “بالقوه” از آن جهت اهمیت دارد که توجه به تفاوت در نحوه واکنش مردم نسبت به وقایع زندگی و اینکه آیا آسیب در نهایت اتفاق می افتد، جلب توجه می کند. برای مثال، برخی از افراد دچار دردسرها و مشکلات روزمره می شوند (دلوونگیس، کوین، داکوف، فولکمن و لازاروس، ۱۹۸۲)، در حالی که سایرین واکنش مثبتی به تجربیات نشان می دهند (بونانو، ۲۰۰۴). روند، ظرفیت و یا نتیجه سازگاری موفقیت آمیز با وجود شرایط دشوار یا تهدیدآمیز (ماستن، ۱۹۹۰). بنابراین، سختی و مشقت مقدم بر تاب آوری تلقی میشود و پیامد اصلی سازگاری مثبت در نظر گرفته میشود.
اختلاف نظر در تعریف تاب آوری: یکی از اصلی ترین مشکلات در انجام تحقیقات در مورد تاب آوری این است که اختلافات گسترده ای در نحوه تعریف و مفهوم سازی تاب آوری وجود دارد. به عنوان مثال، ساختار تاب آوری به طور متعددی به عنوان یک ویژگی، فرایند یا نتیجه تعریف شده است. این بحث مهم است زیرا این مفاهیم، مرزهای نظری را به محققان ارائه می دهند که به تعیین ماهیت، جهت و صحت تحقیقات تحقیق کمک می کند. در حقیقت، داویدو، استوارت، ریچی، و چودیو (۲۰۱۰) اخیرا ً متوجه شدهاند که اختلافات مفهومی مانع ارزیابی و مقایسه یافتههای تحقیقات تاب آوری، جلوگیری از متاآنالیز، و عملیاتی کردن سازه برای اهداف سنجش را دشوار میسازد. از این رو، آنها نتیجه گرفتند که “شفافسازی در این حوزه، ابتدا باید با یکسان سازی مفهومی انجام شود”.
خنثی بودن پرسشنامه های روانشناختی: از جمله نقدهایی که به تمامی پرسشنامه های روانشناختی به خصوص پرسشنامه های خودگزارشی وارد است، خنثی بودن آنها است. توجه به این نکته حائز اهمیت است که اگر پرسشنامه ای به دقت طراحی نشده باشد و متناسب با سن و درک مخاطب نباشد، ممکن است نه تنها راهنما نباشد بلکه مشاور را در تصمیم گیری به خطا برد. به همین جهت علاوه بر پرسشنامه، باید از مصاحبه و شماهده بالینی و …. برای اطمینان از تشخیصی استفاده گردد.
رایج بودن فقط یک ابزار سنجش تاب آوری: از دیگر چالش های موجود در تحقیقات تاب آوری و بالاخص، ابزارهای سنجش تاب آوری در ایران، رایج بودن تنها یک ابزار خاص است. پرسشنامه تاب آوری کانر و دیویدسون شامل ۲۵ سوال در مقیاس لیکرتی است که مناسب بزرگسالان است. در اکثر پژوهش های انجام شده در داخل کشور برای انواع گروه های نمونه با سنین متفاوت، از این ابزار استفاده گردیده است.
عدم وجود ابزار سنجش تاب آوری مناسب کودکان و نوجوانان: تا سال ۱۳۹۲ پرسشنامه ای متناسب با سن کودکان و نوجوانان موجود نبود و برای سنجش تاب آوری آنان نیز از پرسشنامه تاب آوری کانر و دیویدسون استفاده می گردید.
عدم توجه به مسائل فرهنگی نمونه: در جهانی کنونی با تعاملات بسیار، مهاجرت های افراد و تغییر فرهنگ، مهم است که نقش فرهنگ را در رفاه و بقای مردم درک کنیم. فرهنگ در تمامی عوامل موثر بر تاب آوری تاثیر دارد. فرهنگ، بر نحوه شکل گیری شبکه های حمایتی و اهمیتی که به آنها اختصاص می دهیم، تأثیر می گذارد. فرهنگ تعیین می کند که چه مهارت ها و فعالیت هایی حائز اهمیت هستند. بیش از هر چیزی، فرهنگ بخشی از گروه سوم عوامل محافظتی یعنی معنا، ارزش ها و ایمان است که اظهارات ضروری فرهنگ هستند (گونستاد، ۲۰۰۶).
فرهنگ با تمامی عوامل محافظتی ارتباط دارد، اما نقش فرهنگ در خلق معنی، و در شکل گیری ارزش ها و ایمان نمود برجسته تری دارد. تینگ- مومی (۱۹۹۹)، فرهنگ را به عنوان یک کوه یخ می داند که ما تنها لایه های بالایی آثار فرهنگی مانند ضرب المثل ها و واژگان، اسطوره ها، موسیقی و رفتارهای آیین، جلوه نمایی می کند و لایه عمیق تر، زیر سطوحی همچون باورها، هنجارها و ارزش ها به آسانی دیده نمی شود. در فرهنگ اسلامی- ایرانی واژه های مختلفی از جمله صبر، توکل ، حلم ، توسل و … وجود دارد که با توسعه مفهوم تاب آوری در ارتباط است و همچین ادبیات و اسطوره ها و مثل های مختلفی نظیر: پایان شبه سیه….. گر صبر کنی…. مرد باید سنگ زیرین….نیز با مفهوم سازی تاب آوری پیوند خورده است. بدین لحاظ دریافت اینکه تاب آوری نوجوانان در فرهنگ های اسلامی – ایرانی چگونه حاصل می شود، و با چه ملاک های قابل سنجش و ارزیابی است نیازمند بررسی بافت فرهنگی و ارزش ها، تفکر و معنای عبارات مرتبط با تاب آوری است.
توجه به دیدگاه اتیک و امیک: تمایز بین دو سطح تحلیل امیک و اتیک در انسان شناسی زبان شناسی تحت عنوان “تحلیل جزیی” یا فرهنگ علم بسیار معمول بوده است . امیک و اتیک که به ترتیب از کلمه های کلمه های فونمیک و فونتیک مشتق شده اند، دو سطح متباین از داده ها یا روش های تحلیل را به تصویر می کشند .
مدل امیک، مدلی است که ایده ها یا رفتار اعضای یک فرهنگ را بر اساس تعاریف یا نقطه نظرهای بومی از آن ها تبیین می کند. در مقابل، مدل اتیک بر معیارهای خارج از یک فرهنگ خاص استوار بوده و از نقطه نظر غیر بومی به تبیین آن فرهنگ می پردازد. ادعا می شود که مدل های اتیک ماهیت عام و جهان شمول دارند، اما مدل های امیک دارای ویژگی فرهنگ – خاص، موقعیتی و بستر گرا هستند .
روش شناسی کیفی و مخصوصا روش مردم نگاری، محقق باید تلاش کند تا حد امکان به مدل های امیک یا بر ساخته های ذهنی و معنایی سوژه های مطالعه نزدیک شود. با این وصف، انسان هرگز نمی تواند به سطح امیک ناب دست یابد و خود را دقیقاً در فضای اجتماعی، عاطفی، ذهنی، اقتصادی یا هویتی افراد مورد مطالعه قرار دهد. وی تنها می تواند به آن ها نزدیک و نزدیک تر شود، اما دستیابی به مدل امیک ناب مستلزم نفی وجود محقق در میدان و خارج شدن وی از دایره ی هستی خویش است که هرگز امکان ندارد .
همان طور که انسان نمی تواند به سطح امیک ناب دست یابد، به همان شکل نیز نمی تواند وضعیت اتیک خالص را تجربه کند .
الزامی برای تقابل امر امیک در برابر امر اتیک وجود ندارد. ما در فرآیند شناخت جهان اجتماعی و طبیعی خود بر روی یک پیوستار امیک – اتیک قرار داریم .
محقق مردم نگار یا کیفی باید با این ایده وارد میدان تحقیق شود که در صدد کسب دانش نسبی در هر دو سطح امیک و اتیک باشد.
ابزارهای سنجش تاب آوری نیز اصولا بر دیدگاه اتیک استوار هستند. در صورتی که برای درک صحیح از تاب آوری نیاز است دیدگاه امیک یا جامعه هدف که قصد سنجش تاب آوری آنها را داریم را نیز مورد پژوهش و بررسی قرار دهیم.
عوامل محافظ مطلق نیستند: تمامی منابع حمایتی هم لزوما در تمامی زمان ها و برای تمامی افراد خوب نیستند. عوامل محافظ نیز ممکن است در یک لحظه از زمان مفید و در لحظه دیگر مضر باشند. بنابراین عوامل محافظ باید در زمینه موقعیت ارزیابی شوند. به طور مثال، داشتن دوستان صمیمی را به عنوان یک عامل حمایتی می شناسیم اما این دوستان می توانند نشان دهنده گروه همسالانی باشند که مصرف مواد را ادامه می دهند. آیا این منطقی است؟!